سلام عزيز مامان اولين سالگرد تولدت مبارك الان كه دارم برات مينويسم ساعت حدود4 صبحه عزيزم و چند ساعتي از جشن تولدت ميگذره خيلي دلم ميخواست ديشب از حس و حالم تو لحظه تولدت برات بنيسم دقيقا همون ساعات وثانيه اما سيستم نداشتم و خيلي هم مشغول اماده سازي تدتركات تولدت بودم اخه خيلي يهويي تصميم گرفتم كه يه تولد كوچيك خانوادگي برات بگيرم تا قبلش چون ماه رمضون بود گفتم باشه واسه سالهاي بعد چون واقعا بعده افطار مهموني گرفتن تايم كوتاه و فشرده ايه كه امشب هم بهم ثابت شد نظرم درست بوده با وجود ما دخمر شيطون بلا هم كه افطاري دادن ميسر نبود روي هم رفته امشب شب خوبي بود وبهمون كلي خوش گذشت اخراش خيلي خسته شدي و مام زود تموم كرديم كه البته زودش شد12ونيم 1صبح...